مادر...سلام ...نامه ای را که بر روی گلبرگ هایی از دلتنگی نوشتم در سکوتی زیبا آب برد... خواب دیدم اندر بهشت که از یک درجه به دیگر میپرید. گفتم حالت چیست؟ گفت دوست به دوست رسید. گفتم به چه یافتی؟ گفت: بحب واحد و برالوالد براساس گزارش دیلی میل، در این لحظه کیت تصمیم گرفت چند قطره شیر را روی لبهای نوزاد بریزد و این کار را تا زمانی که نوزاد بیدار شد ادامه داد و سرانجام این نوزاد پس از دو ساعت بدون هیچ گونه علائم حیاتی، زندگی خود را آغاز کرد و برای اولین بار نفس کشید. «مادر» کودکی که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسید:« می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید؛ اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟» خداوند پاسخ داد :« از میان بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام. او در کنار توست و از تو نگهداری خواهد کرد.» اما کودک هنوز مطمین نبود که می خوهد برود یا نه. - اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی است. خداوند لبخند زد :« فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.» کودک ادامه داد:« من چه طور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟» خداوند او را نوازش کرد و گفت:« فرشته تو، زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی، در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.» کودک با ناراحتی گفت:« وقتی می خواهم با شما صحبت کنم، چه کنم؟» خداوند برای این سوال هم پاسخی داشت :« فرشته ات دستهایت را کنار هم می گذارد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.» کودک سرش را برگرداند و پرسید:« شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند. چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟» - فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود. کودک با نگرانی ادامه داد :« امات من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.» خداوند لبخند زد و گفت:« فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد مرا خواهد آموخت؛ گرچه من همواره کنار تو خواهم بود.» در آن هنگام بهشت آرام بود، اما صداهایی از زمین شنیده می شد. کودک می دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند. او به آرامی یک سوال از دیگر از خداوند پرسید :« خدایا اگر باید همین حالا بروم، لطفاً نام فرشته ام را به من بگویید.» خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد :« نام فرشته ات اهمیتی ندارد و به راحتی می توانی او را مادر صدا کنی.» مادر اي مقدس ترين حقيقت دنيا دستان مهربانت را ميبوسم از نخستین روز خلقت، نام مادر الفت است وارام در گوشم محبت را نجوا كردي......اري بياد مي اورم مهر مادريت را....... مادر....................دوستت دارم.................... مادری که در کهنسالی با اینهمه درد و بیماری ، حتمأ " من خوبم " و سعی میکنه با کمر خمیده و پای لنگش ادای آدمای سالمو در بیاره . میشه !!! مادرم نوازش كن و با گرماى وجودت آرامم كن. امشب دوباره دلم تو را بهانه گرفته من ... قلم ... تنهایی باشم قورت بدهم ... مادر، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا. لرزه درمیآید. سمفونیِ هستی را بشنوند: لالایی مادر نبودنِ تــو نبودنِ خیلی چیزهاست... پول در جیبمان دوام نمیآورد!
معصومانه ترین نگاه تنها در صورت مادر نقش می بندد. میشود. از نخستین روز خلقت بشر، تا کنون در هر کجای دنیا و در میان هر قوم و نژاد و ملتی، با هر آداب و آیینی، وقتی نام مادر برده میشود، کوچک و بزرگ، همه و همه، سرشار از شور و حرارت و مهر و الفت میشوند و قلبشان پر تپشتر میزند. اسلام نیز برای مادر، مقام و ارزش فوق العاده ای قائل شده است تا آنجا که رسیدن به بهشت را با رضای مادر میسر میداند. نظرات شما عزیزان:
|
About
به وبلاگ من خوش آمدیددوستای خوبم.امیدوارم خوشتون بیاد و دوباره به من سر بزنید.
Home
|